اشکهایت را جمع کن برای روزی که او را نداری برای زمانی که در کنارت نیست
اما او که همیشه در کنارت هست در یک قدمی روزی صد هزار بار پاتو لگد می کنه روزی صد هزار بار بهت تنه می زنه
اما همیشه که دلیل اشک ریختن اون نیست
بعضی وقتها یک شماره موبایل که وقتی داری پاچه رو استاد می کنی مثل مترسگ سر جالیز ظاهر میشه
درمان اشک ریختن ، گاهی وقتها فقط یک آغوشه یک آغوش گرم و یا فشردن یک دست
پیش او آرومم فقط دلتنگ لحظه جدایی
شاه خاموش است ولی من گریان
از کجا می دونستی که من عاشق اینم که کسی دستام را ماساژ بده