Thursday, March 16, 2006

سبز دلمان

و سبز بود رنگ دلمان
نه آبی نه قرمز
نه من
نه تو
ما و رنگ سبز
اما
"بود"
...
و اکنون
عشق پاره زندگیمان تشنه تپش دوباره ایست
شاید پنچر شده
هفته هاست سری به پنچر گیری علی آقا نزدیم
...
موهایم رفتند تا بنظرت کس دیگری باشم
کسی به همان نویی صفحه اول دفتر مشق
لاستیک فابریک
ضد پنچری
...
اما
با موهای تو چه کنیم؟
...

Wednesday, March 15, 2006

بی بی دل


آمدند آرام و دیر تر از آنچه باید

چه جوابی داری برای ذوق دل سوگند، شکلات هایش را تمنا می کند با نگاه معصومانه اش

منتظر تو نبوده بیشک

...


مستیمان از بهره انگور نبود ، می دانیم در دلمان چه شراب خانه ایست

نگاهشان برای انتخاب بی بی دل نبود، می دانم

می دانم

عشق را حکم می کردند و برده بودند هفت دست عشق را

...

خانه مان گرم شده بود با "شما " گفتنهایشان ، یادمان میدادنند آنچه باید را

گوشزد می کردند عشق ورزیدن را، مهر را ، احترام را ،...

هر چند دور

سیندرلا می شود هرشب ، اما کفشی نمی گذارد برای پیدا کردنش

...

ای کاش می ماندیم در ساعت ده و میخندیدیم به ترک دیوار و می ترسیدیم از انفجار یک نارنجک کودکانه کنار 206