Tuesday, March 14, 2017

گاهي وقتها

گاهي وقتها دلم خنثي است 
دلم خالي است 
دلم هيچ است
نميدانم اين هيچ بودن از براي بي دردي است 
كه اگر اين است  پس چرا لبخندي نيست
مگر نه انكه نبود چيزي نشانه بودن نقيض آن است

گاهي وقتها دلم در تمناي هيچ نيست
فقط خسته است، از خواستن
دلم حتي توان توصيفش نيست
كه اگر وصفي بود كه خالي نبود 
هيچ نبود
با آنكه فرق است بين و هيچ و خالي كه يكي ٠ است و ديگري نال و كدها بايد زد تا فرقشان را بلعيد و هضم كرد 

گاهي وقتها دلم پر ميشود از جملات دروغين و دوستانه هاي فريب انگيز 
و چون پوچي بيش نيستند خالي ميشود يك هو 
از همه قربان صدقه ها و تعارفات خنده دار كه گاهي حس انزجار مي آيدم 
 و صد هزار مرتبه شكر كه كپي و پيست كردنشان هم راحت كرده كار اين بزله گويان را و حتي از هم آسانتر بانك استيكرشان پر است از اين همه چاپلوسي ها و محبتهاي دروغين كه هيچ نفهميدم علتش را

گاهي وقتها دلم شعر ناله ميگويد و و خودش هم ميداند كه گزافي بيش نيست اما ميگويد كه ارزشش از همه آن استيكرهاي دروغين بيشتر است