Monday, February 14, 2005

صبرم باد

هيچ نمي گويم
نگفتنم بهتر است
ديگر حرفي نمي دود در گيجگاهم
دريچه صبر دلم باز شده
بازش كردم
چاره اي جز اين نداشتم
زنجيرهاي زندگيم در هم گره اند
من هم درونشان
...
جواب نامه هايم نيستند در راه
...
مي دانم آفتابش را برايم هديه آورده
مي دانم زندگيم را به يك برگه و يك مهر متصل نكرده
مي دانم
همه چيز را خوب مي دانم
اما
نمي توانم
هيچ كاري برايم باقي نگذاشته
كاري نيست كه بتوانم انجام دهم جز صبر
...
صبر براي يك تكان
با دو سه ريشتر هم حل نميشه
ژاپني پسند مي خواد
...
صبرم باد
صبرم باد

No comments: