هيچ نمي گويم
نگفتنم بهتر است
ديگر حرفي نمي دود در گيجگاهم
دريچه صبر دلم باز شده
بازش كردم
چاره اي جز اين نداشتم
زنجيرهاي زندگيم در هم گره اند
من هم درونشان
...
جواب نامه هايم نيستند در راه
...
مي دانم آفتابش را برايم هديه آورده
مي دانم زندگيم را به يك برگه و يك مهر متصل نكرده
مي دانم
همه چيز را خوب مي دانم
اما
نمي توانم
هيچ كاري برايم باقي نگذاشته
كاري نيست كه بتوانم انجام دهم جز صبر
...
صبر براي يك تكان
با دو سه ريشتر هم حل نميشه
ژاپني پسند مي خواد
...
صبرم باد
صبرم باد
No comments:
Post a Comment