Wednesday, May 18, 2005

ذوق دويدن

ديدني تر از هميشه شاخه هاي درختان بود كه باريدنشان گرفته بود
...
دويدنمان براي فرار نبود
ذوقمان بود كه رها كرده بود خودش را در اين همهمه عشق
بياني نيست تا ياراي بيانش باشد
و اما
...
تو مي داني
...
...
نوازشهايت كودكم ميكند
سكون زمان را مي خواهم تا بمانم در اين پرچين عشق

No comments: