و من تو را يافتم
دوباره يافتمت
از آب آمده اي
از آب گرفتمت
وجودش را ديدم وقتي تو مي آمدي
قرمز فرشش كرده بود راهت را
من ديدم اما ديگران نه
ديدم نورش را
شنيدم صدايش را
نفسهايم تنگ شده بود
اما براي تو فرياد مي كرد
تو را برايم آورد
تو را براي مادرم آورد
تو را براي كساني كه دوستت دارند آورد
و نه براي كساني كه زيادي هستي برايشان
و نه براي كساني كه خوشيت را دوست ندارند
و نه براي كساني كه
...
خودخواهي نيست اگر بگويم
خدا تو را شايد فقط براي من آورد
تو را آورد
از يك دنيا موج
از يك دنيا آب
و از يك دنياي ديگر
...
فرياد زدم تا بداني زنده ام
........
براي تو زنده ماندم
برايم بمان
دوباره يافتمت
از آب آمده اي
از آب گرفتمت
وجودش را ديدم وقتي تو مي آمدي
قرمز فرشش كرده بود راهت را
من ديدم اما ديگران نه
ديدم نورش را
شنيدم صدايش را
نفسهايم تنگ شده بود
اما براي تو فرياد مي كرد
تو را برايم آورد
تو را براي مادرم آورد
تو را براي كساني كه دوستت دارند آورد
و نه براي كساني كه زيادي هستي برايشان
و نه براي كساني كه خوشيت را دوست ندارند
و نه براي كساني كه
...
خودخواهي نيست اگر بگويم
خدا تو را شايد فقط براي من آورد
تو را آورد
از يك دنيا موج
از يك دنيا آب
و از يك دنياي ديگر
...
فرياد زدم تا بداني زنده ام
........
براي تو زنده ماندم
برايم بمان
No comments:
Post a Comment