Sunday, February 12, 2006

کاش کودک می ماندیم

و سکوتی شد برای با هم بودنمان
و من تنها غرق در افکارم

دلم صدایی ندارد

برای از هم پنهانی

شب روز هم فرقی ندارد

فقط دیده می شوی

شاد تر از آنچه باید

کمتر از هر چه هست

طلب های بیهوده

آرزوهای کوچک
سردی شب

و نگاهی عاشق

دلسوزی می کنی برای خودت و نمی دانی که راهت سر سبز نیست

باریک تر می شود هر چه طی می کنی این راه را

و ندانی آخرش کجاست

و صدا آرام تر

کاش نبود این همه

...

کاش کودک می ماندیم


2 comments:

Anonymous said...

mahsa jan ,sabke neveshtehat kheili zibast va be del mishine ....heyf ke nemitoonam be zibaye neveshtehat behet tabrik begam....;)

Anonymous said...

mahsa joooooooon fadat sham yeh zang bezan beh in shomareh mano az volentaine bahremand kon 09357875609