كودكانه مان مي گيرد گاهي
زمان گم شده زندگيمان است
يافته هايمان قد نمي دهد به فهمش
ما فقط پيش مي رويم
صدايمان از درون است
زماني نمانده به يك تولد كوچك با آدمهاي بزرگ
آدمهايي كه وجودشان نه از بهر تبريك است
براي آن نيامده اند بيشك
به دنبال حرف و حديث خودشان هستند
من و تو مي دانيم
من و تو مي دانيم
چه گذشته بر اين متولدان شه ماه
تولدشان در مرداد است
روز يك مرد بزرگ
خوابهاي عمه مينا تعبير زندگيت مي شود؟
نمي دانم
نمي دانم
و توهم نمي داني
ولي او
چرا
باران زده بود ديشب زمين
تو كه نمي خواهي بگويي به خاطر شعر من نيست
...
ستاره آي ستاره
...
بارون ببار دوباره
...
ستاره من و تو
............................
نشاني از قهر كين ميبينم
در اين كيك تولد
واگذارش مي كنم به او
او مي داند ته دل همه آدمها را
حتي آنانكه فقط لباس آدميت بر تن دارند
شب سردي داشتي
و من هم در كنارت
مچاله ميشوي از سرما
روزي
لحظه اي
يادت باشد اين مچاله شدنهايت را
آن روز دل انگيز هم مي آيد و مي رود
و من و تو سياهي روي زغال دان را مي نگريم
...
قرمزيش دلم را مي زند
دوستش ندارم آن نقش به هم بافته را
غرور تو را بالاتر از هر ترنجش و هر شانه اش مي دانم
...
از همه جاهاي دلم گفتم
ببين پريشاني دل را
مخلوطه بازاريست اين دل من
زمان گم شده زندگيمان است
يافته هايمان قد نمي دهد به فهمش
ما فقط پيش مي رويم
صدايمان از درون است
زماني نمانده به يك تولد كوچك با آدمهاي بزرگ
آدمهايي كه وجودشان نه از بهر تبريك است
براي آن نيامده اند بيشك
به دنبال حرف و حديث خودشان هستند
من و تو مي دانيم
من و تو مي دانيم
چه گذشته بر اين متولدان شه ماه
تولدشان در مرداد است
روز يك مرد بزرگ
خوابهاي عمه مينا تعبير زندگيت مي شود؟
نمي دانم
نمي دانم
و توهم نمي داني
ولي او
چرا
باران زده بود ديشب زمين
تو كه نمي خواهي بگويي به خاطر شعر من نيست
...
ستاره آي ستاره
...
بارون ببار دوباره
...
ستاره من و تو
............................
نشاني از قهر كين ميبينم
در اين كيك تولد
واگذارش مي كنم به او
او مي داند ته دل همه آدمها را
حتي آنانكه فقط لباس آدميت بر تن دارند
شب سردي داشتي
و من هم در كنارت
مچاله ميشوي از سرما
روزي
لحظه اي
يادت باشد اين مچاله شدنهايت را
آن روز دل انگيز هم مي آيد و مي رود
و من و تو سياهي روي زغال دان را مي نگريم
...
قرمزيش دلم را مي زند
دوستش ندارم آن نقش به هم بافته را
غرور تو را بالاتر از هر ترنجش و هر شانه اش مي دانم
...
از همه جاهاي دلم گفتم
ببين پريشاني دل را
مخلوطه بازاريست اين دل من
No comments:
Post a Comment