صدايي نمي ياد
در خانه اش بسته است
اما پنجره باز براي چيست
دو نگاه در تنهايي به من است
درنگي نيست
وقت بسيار است
من وتو وچند گوشه خالي
يکي را از آن من کن در ديگري قلياني چاق کن
دود را ستايش کن و به آسمان نگاه کن تا دريابي افتابيش را
شايد هم
نبيني آنچه بايد
نگاه مي خواهي؟
من ندارم
اما
دو کوچه بالاتر نگاهاي ارزان مي فروشند
اما همه برچسب چشم براه دارند
آه
مردن از خوشي در يک گوشه دودي
مردن از عشق و حسادت
واژه کم نمي ياورم تا بداني خود واژه را تعريف کردم
واژه يعني يک کنج بدون دود
يک نگاه
يک خستگي
بوي تند عرق
بوي کباب
آخ
دريا
کنج من کجاست گوشه بي دودم
فکرم را روزه دار مي کنم
نيازي به فشار آوردن به معده فلک زده نيست
فکرم روزه است
نه يک ماه
براي هميشه و خالي از کنج
کنج بدون دود
در خانه اش بسته است
اما پنجره باز براي چيست
دو نگاه در تنهايي به من است
درنگي نيست
وقت بسيار است
من وتو وچند گوشه خالي
يکي را از آن من کن در ديگري قلياني چاق کن
دود را ستايش کن و به آسمان نگاه کن تا دريابي افتابيش را
شايد هم
نبيني آنچه بايد
نگاه مي خواهي؟
من ندارم
اما
دو کوچه بالاتر نگاهاي ارزان مي فروشند
اما همه برچسب چشم براه دارند
آه
مردن از خوشي در يک گوشه دودي
مردن از عشق و حسادت
واژه کم نمي ياورم تا بداني خود واژه را تعريف کردم
واژه يعني يک کنج بدون دود
يک نگاه
يک خستگي
بوي تند عرق
بوي کباب
آخ
دريا
کنج من کجاست گوشه بي دودم
فکرم را روزه دار مي کنم
نيازي به فشار آوردن به معده فلک زده نيست
فکرم روزه است
نه يک ماه
براي هميشه و خالي از کنج
کنج بدون دود
No comments:
Post a Comment