نوشتن نمی خواهد دلش
خیارشورش را با تمام آرزوهای کودکانه اش می بلعد
چشمانش برق دارد از خوردنش
چشمانش برق دارد از خوردنش
صدایش، لذتم را بارور می کند
لیلی ام میکند زمزمه های لذتش در پس پرده ی گوشم
سکوتش را می شناسم
در پشت سکوتش حسادت دلفریبی را بارور میکند
آی مجنون
من می شناسم این حس دلفریب را
رنگم می کند ،نوازش دستان نوازشگرش
دنیا بایست بگذار من در لحظه، پرستیدنش کنم
نوشتنم می آید