Sunday, December 26, 2004

بلند شو ماه بلند شو

اشکهایم را در واژه می پنهانم
و
هر جه می خواهم
می تایپم و می تایپم
و می تایپم
خدای من می داند که چه می گویم او همه ی من را می بیند
همه ی من را میبیند و میداند که هر وقت به او نیاز دارم او هست
خورشید غروب می کند و من نمبینمش
نگاه من تنها به قله است غروب را نمی خواهد این دلم
دلم فقط جلو را میبیند
نه به خودم دروغ نمیگم
"ای کاش ، دلم فقط جلو رو میدید"
دلم تنگ است برای جلو دیدن
من اینجام
نمی خوام صداهای بد را بشنوم
نمی خوام هیچ حس بدی داشته باشم
می خوام همه چی قشنگ باشه
ولی نمی تونم
ماه
چت شده؟
توکه همیشه چهارده بودی
چرا الان اول ماهی؟
چرا نمبیننت
چرا ؟
بلند شو نورت رو از خورشیدت بگیر
پاشو چهارده شو
پاشو ماه
زندگیت این جوری نمی مونه
تو می تونی به همه ثابت کنی که می تونی اول ماه هم ، چهارده باشی
خورشید کمکم کن
نذار ...


No comments: