Saturday, December 25, 2004

همه چی اینجا بهتره

از کجا بگم
از کجا شروع کنم
همه چی از یک تلفن ساعت 12 شب شروع شد
" می خواهی خونه رو چی کار کنی؟"
دیگه شروع شد
دعوا
توهین
داد
اشک
گریه
سرما
...
بعضی وقتها خدا یک جوری غرورو آدم رو میشکنه که می فهمی از کجا داری می خوری
اینجا همه چی بهتره
با تو همه چی بهتره حتی اگه بغل گشنه گاه بخوابی
تا حالا به خاطر بالشی که زیر سرته و پتویی که داری خدا رو شکر کردی
خدا پدر و مادر بابا لنگ درازو رو بیامرزه
عجب پتویی بود
نمی دونی چه احساس قشنگیه وقتی میبینی دوستات به خاطر تو چشماشون خیس میشه
می فهمی که وجود داری
می فهمی که دوستت دارن
دنیا برات قشنگ میشه
من خوبم
با تو همه چی بهتره
حتی اگه
...
من می تونم به هر چی می خوام برسم

No comments: