Monday, December 27, 2004

روده هایم درد می کند

دیدگانم اشک ندارند

اشکهایم را در روده ام جا سازی کرده ام
بگذار مهمان درون روده ام غذایش نمک دار باشد
اما نمی دانم چرا وقتی اشکهایم را می بلعد وحشی تر می شود
روده هایم را گره می زند

درد رو ده هایم قشنگ است
به یادم می آورد ، آنچه نباید
تلنگریست بر قلبم
ماه باید بتواند بدون خورشید هم بتابد
خورشیدی وجود ندارد تا بتواند ماه را نورانی همچون شب چهارده کند
روده هایم درد می کند
دردش قشنگ است
گوش زد می کند ، آنچه باید

No comments: